A Secret Weapon For قرن بیست و یکم
داستان از سه بحش مجزا تشکیل شده که هر کدام مخاطب را تا به انتها با خود میکشد. در مرحلهی اول فیلمساز بدون آن که تخفیفی به مخاطب دهد، جنایتهای شخصیت منفی داستان یا همان ولیعهد را نمایش میدهد. در همین بخش قهرمان درام هم با جنایتهای او آشنا میشود و گروهی از ۱۱ مرد به علاوهی خودش آماده میکند تا به جنگ لشکر همراه ولیعد برود. مرحلهی دوم سفر دور و درازی است که آنها برای رسیدن به مکان مورد نظر و قرار گرفتن در برابر دشمن طی میکنند، در این راه نفر سیزدهم هم به آنها اضافه میشود و مرحلهی سوم هم نمایش نبردی تمام عیار است که هم بسیار طولانی است و هم بسیار خونریز.
در همسایگی او زنی حضور دارد که شوهرش به زندان افتاده است. پس از خراب شدن اتوموبیل زن و تعمیر شدن آن توسط مرد، روابطی بین این دو شکل میگیرد اما آزاد شدن همسر زن از زندان همه چیز را به هم میریزد …»
فیلم انگل ۲۰۲۰ قطعا یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده هست.
اما آن وجه خشن او طبعا نمود بیشتری پیدا میکند. ضمن این که دنیل دی لوییس آشکارا سعی کرده که حتی چهرهاش هم جنبهای حیوانی داشته باشد و مخاطب را به یاد حیوانی درنده بیاندازد؛ کاری که به طرزی عالی از پس آن برآمده است.
گاهی باید ایستاد و حق خود را ستاند. گاهی باید به دل مشکل زد و آن را حل کرد. گاهی باید با خود زندگی روبهرو شد و از آن فرار نکرد. گاهی باید عواقب اعمال خود را پذیرفت و مردانه پای اشتباهات ایستاد.
اما تفاوتی در این میان بین فیلم «زودیاک» و دیگر آثار او وجود دارد و آن هم صبر و حوصلهای است که او در تعریف کردن درام خود به کار برده است. نه قاتل و نه کسانی که پرونده را دنبال میکنند در صدد تحمیل کردن چیزی به مخاطب نیستند و فینچر هم سعی میکند که داستانش آهسته و پیوسته مخاطب را با خود درگیر کند تا تاثیر گذر زمان بر شخصیتها و کلافگی آنها نسبت به عدم پیدا شدن قاتل، تماشاگر را هم با خود همراه کند.
به همین دلیل فیلم «پنهان» وابسته به سنت داستانگویی سینمای مدرن اروپا است. میتوان جای این فیلم، هر فیلم دیگری از هانکه را در این لیست قرار داد و شخصا مخالفتی با آن ندارم، اما بعید میدانم که او توانسته باشد فیلمی از این مهیبتر در قرن بیست و یکم خلق کند.
دیوید فینچر به خوبی میداند که چگونه از پس ساختن یک تریلر جذاب کارآگاهی برآید؛ به عنوان مثال فراموش نکردن شخصیتها و اهمیت بال و پر دادن به آنها در دل یک درام پر افت و خیز و ارجح دانستن انگیزههای آنها برای پیشبرد پیرنگ. عدم توجه به همین نکته آفتی است که متأسفانه نفس تریلرهای سینمای امروز را گرفته؛ چرا که داستان پردازان امروز همه چیز را به پای ریتم سریع داستان قربانی میکنند؛ از جمله شخصیتهایشان را.
این حضور او در فیلم جلوههایی از سینمای اسلشر به اثر اضافه کرده و ضمنا در طراحی شخصیت بسیار شبیه به جایزهبگیرهای سنگدل سینمای وسترن شبیه است.
علاوه بر آن نولان موفق شده نفوذ به ذهن یک انسان را چنان تصویر کند که مخاطب عام هم از داستان سردربیاورد و سرگرم شود.
برای درک بهتر فیلم شاید توضیح مثالی راهگشا باشد: در جایی مردی به عنوان بروس لی معروف معرفی میشود click here که با شخصیت کلیف با بازی برد پیت درگیر میشود. تارانتینو عامدانه با این نماد سینمای رزمی شوخی میکند تا به هدفی برسد؛ کلیف با بازی برد پیت حال وی را جا میآورد.
۲۰۲۰ - توافقنامه عادیسازی روابط اقتصادی کوزوو و صربستان (۲۰۲۰)
حضور کلیف در مزرعه برای لحظاتی، حضور مردی از نسل قدیم است که جانی دوباره به آن همه شکوه سپری شده میبخشد اما حضور کوتاهش فقط مانند جرقهای است که لحظهای روشن و سپس خاموش میشود.
در فیلم «هارمونیهای ورکمایستر» مخاطب با جهانی ایزوله شده سر و کار دارد که هیچ چیز آن از منطقی عینی پیروی نمیکند و فیلمساز برای بیان تمام حرفهایش از نماد و استعاره استفاده میکند؛ نمادهایی که به جادو میمانند و و هم میتواند قابل تفسیر به فرامتن باشد و هم میتواند ترسناک جلوه کند.